دیدگاه ادیان مختلف در مورد مسائل مختلف
عشق که در مقابل کاما قرار مي گيرد و به معناي مهرباني و بخشندگي، به همراه کوشش براي کم کردن درد ديگران است. همچنين «مايتي(maiti)» هم به معناي عشق بي قيد وشرط، استفاده مي گردد.
عشق در تفکّر يهودي:
در فرهنگ يهود وزبان عبري، عشق، مترادف کلمه «اهاوا(ahava)» است
و به طور يکسان، هم
در مورد عشق به خدا و هم عشق زميني به کار مي رود. عرفان يهود، منبع
معرفت و زندگي را عشق مي داند ومعتقد است که عشق انسان به خدا، بايد از طريق عشق
به همنوعان ابراز شود. عرفان يهود، هدف نهايي عشق ميان انسان و خدا را «تيفون» مي
داند که به معناي اصلاح جهان، پيشرفت انسان و تبديل زمين به چيزي شبيه بهشت
است.(1)
عشق در مکاتب يوناني و مسيحيت:
در مکاتب يوناني وآيين مسيحيت کلمه عشق، داراي معاني متفاوتي است، به
طوري که در متون يوناني باستان، چند نوع عشق وجوددارد:
1ـ اروس(EROS) : يکي از انواع عشق در زبان يوناني ونام فرزند «ونوس» (الهه عشق)
است. اروس، بيشتر به عشق احساسي وبا تمايلات زميني اطلاق مي شود. در واقع، اين
عشق، همان عشق غريزي وشهواني (فاقد منطق) است که واسطه جذّابيت وکشش هاي جسماني و
يا ابراز آن به طور فيزيکي، نمايان مي گردد که مي توان آن را با «عشق در نگاه
اوّل» که با شدّت آغاز مي شود و به سرعت فروکش مي کند، يکي دانست. شکل اروس، مانند
نوزاد بالداري است که معمولاً همراه با تير وکمان نشان داده مي شود.
2ـ لودوس(LUDUS) : همان عشق تفنّني ورمانتيک زود گذري است که بيشتر متعلّق به
دوران نوجواني است. در واقع، لودوس همان ابراز ظاهري عشق است و رابطه دراز مدت در
آن، بعيد به نظر مي رسد.
3ـ فيلو(PHILO): عشقي برادرانه، که مبتني بر وحدت و همکاري بوده وهدف آن،
دستيابي به منافع مشترک است. اين عشق، در حقيقت، همان عشقي است که ما نسبت به
عزيزانمان داريم که عشقي دوسويه است. تنها عيبي که حکماي يوناني بر آن وارد مي
آورند، اين است که فرد، تنها به اين دليل عشق مي ورزد که به او عشق بورزند.
4ـ استورگ( STORGE): عشقي دوستانه و وابسته به احترام ونيز نگراني نسبت به منافع
متقابل است. در اين عشق، همنشيني وهمدمي بيشتر نمايان است ودر واقع، عشقي است که
بر اساس صميميت وتعهّد وبه دور از شهوت و غريزه جنسي، بين دو نفر شکل مي گيرد
ومعولا پايدار وبادوام است.
5ـ پراگما(PRAGMA) : عشق منطقي و مبتني به منافع و دورنماي مشترک است. از آن جا که
اين نوع عشق، بر پايه ر سيدن به اهداف ومنافع مشترک شکل مي گيرد، معمولاً در بين
افرادي ديده مي شود که نگران اين موضوع اند که آيا فرد مقابلشان در آينده پدر و
مادر خوبي براي فرزندشان خواهد شد يانه!
6ـ مانيا (MANIA): عشق افراطي، انحصار طلب وحسادت بر انگيز است که در آن، شيفتگي
شديد به معشوق، اغلب به احساسات مبالغه آميز افراطي منجر مي گردد. مانيا را معمولا
عشقي دردسر ساز و وسواس گونه تعريف کرده اند.
7ـ اگاپه(AGAPE) : اين نوع عشق که از ديگر عشق ها برتر است، عشقي الهي، فداکارانه
و از خود گذشته است که در آن بيشتر، حالت نوع دوستي ( تمايل به انجام دادن کاري
براي ديگران بدون چشمداشت) ديده مي شود و به نوعي به معناي خير خواهي وهمدلي براي
همه انسان هاست. در اگيپ يا آگاپه، هيچ چيزي در عوض عشق، مطالبه نمي شود وهنگامي
که فردي به اين مرحله مي رسد، عشق او به ديگران به دليل ارزشمند بودن آنها يا وجود
ويژگي اي بخصوص در آنها نيست؛ بلکه علت اصلي آن اين است که خداوند به آنها عشق مي
ورزد.
عشق در نظر متفکّران مسلمان:
در اسلام، کهن ترين منبع در موضوع عشق، قرآن مجيد است؛ امّا در قرآن
لفظ عشق نيامده و به جاي آن، از واژه هايي چون: «حبّ» و«محبّت» و «ودّ» و...
استفاده شده است. به عنوان مثال، قرآن در سوره يوسف، شدت عشق زليخا به يوسف را به
«شغفها حبا» ( يعني خاطر خواهي وعشق شديد اورا کور کرده بود) تعبير کرده
است.(2)
از سويي در عرفان اسلامي نيز، عشق، جايگاه ويژه اي دارد، به طوري که
از نظر عرفا بنياد هستي، بر عشق، بنا نهاده شده است؛ عشقي که نوعي جنب وجوش است
وسراسر وجود را فرا گرفته است. (3)
از نظر ملاصدرا، عشق، دوگونه است:« عشق حقيقي» و«عشق مجازي(غير
حقيقي)». او عشق حقيقي را محبت به خدا و صفات و افعال او مي داند ومي گويد: «چون
ذات حق تعالي، بالفعل، جامع جميع کمالات است، احق است که معشوق ومطلوب ومقصود کل و
مطلق باشد». امام جعفر صادق(ع) دراين مورد مي فرمايد: «هرگاه مؤمن از دلسپردگي به
دنيا بپرهيزد، بلندمرتبه مي گردد وشيريني محبت خدا را در مي يابد. آن گاه نزد دنيا
پرستان، ديوانه مي نمايد؛ در حالي که شيريني عشق خدا با وجود او در آميخته وبدين
روي،دل خويش جز به خدا مشغول نمي دارد».(4)
ملاصدرا،عشق مجازي را عشق به غير خداوند تعريف مي کند وآن را هم به
دو گونه کوچک تر تقسيم مي نمايد:«عشق نفساني»و«عشق حيواني». ملاصدرا معتقد است که
عشق نفساني،بدون مقدّمه وغافلگيرانه وغير اختياري است ومي توان آن را نتيجه توجّه
وعنايت الهي به بنده دانست وحادثه وآزموني است که به ناگاه، انسان را از خود پرستي
بيرون مي برد وحصار ومحدوديتي را که انسان در اثر خود پسندي وخود خواهي به دور
خويش کشيده، مي شکند و وجود عاشق را توسعه مي دهد وکانون هستي اش را عوض مي کند.
اين نوع عشق،نفس و روح را نرم، آرام، مهربان،صاحب وجد و بهجت شادي و شعف و سخاوت و
نرمي دل مي کند. در اين نوع عشق،عاشق شيفته،تصويري متعالي متکامل از معشوق براي
خود ترسيم مي کند وحواس خود را بر آن متمرکز مي نمايد،به طوري که حواس او ديگر در
مقابل غير محبوبش،حساسيتي ندارد.
ملاصدرا، عشق حيواني را نتيبجه مقدّماتي اختياري و ناپرهيزگارانه(
همچون: بي پروايي، حضور در محيط معاصي، معاشرت و مراوده با بي پروايان) مي شمرد.
او همچنين مبدا عشق حيواني را شهوات بدني وغريزه مي داند وهدف آن را نيز کسب لذّت
حيواني و ارضاي تمايلات جسمي معرّفي مي کند ومعتقد است که از اين نوع عشق،خشونت
وجنايت وبخل واندوه وافسردگي بر مي خيزد. به نظر ملاصدرا، انسان تا وقتي که تحت
تاثير شهوات خويش است، از خود، بيرون نرفته است وشخص وشيء مورد علاقه را تنها براي
خود مي خواهد واگر به او مي انديشد بدين صورت است که چگونه از وصال او بهره مند
شود وحداکثرتمتّع راببرد واگر نسبت به او غيرت مي ورزد، غيرتش حيواني است ومانع
رشد وتکامل محبوب خويش مي شود. او هرگز تکامل وتعالي معشوق را نمي خواهد؛ زيرا
همواره نگران از دست دادن اوست. هميشه ملتهب و افسرده خاطر است و دائم به فکر
تصاحب وتملّک محبوب است وگاه رفتارهاي ناشايست و خلاف عقل از او سر مي زند. او تا
آنجا پيش مي رود که از آزردن معشوق خود باکي ندارد. چنين عشقي با وصول به معشوق
وگذشت ايّام، رو به سردي مي گذارد وگاهي هم به کينه و نفرت تبديل مي شود وتا جايي
پيش مي رود که چه بسا معشوق، دشمن ترين دشمنان او مي گردد.
آنچه از ملاصدرا نقل کرديم ـ ومربوط به کتاب «اسفار اربعه» اوست ـ ،
جامع و شامل آراي پيشينيان او، همچون بو علي سينا در کتاب «اشارات» وسهروردي در
«رساله في حقيقه العشق» ومولوي وحافظ نيز هست. متفکّران اسلامي، به وضوح براي عشق،
مراتبي را ذکر کرده اند که هم شامل عشق دنيوي مي شود وهم عسق الهي وهم براي هر يک،
مراتبي را در نظر گرفته اند که جايگاه افراد را در آن مشخص مي کند. انديشمندان
کمتر دين يا مکتبي به مانند متفکّران عالم اسلام، درباره مقوله عشق،اين قدر بحث و
تفکّر نموده اند و اين، نشان از جايگاه رفيع عشق در نزد آنان دارد که به منزله
نردباني براي رسيدن به معبود است.
در پايان، مقاله را با سخني حکيمانه از خواجه عبد الله انصاري به
پايان مي رسانيم: «عشق،آتش سوزان است وبحر بيکران است. همه، جان است وقصه بي پايان
است. عقل وادراک در وي حيران است ودل در يافت وي ناتوان است. نهان کننده عيان است
وعيان کننده نهان. روح روح است وفتوح فتوح.اگر خاموش باشد، دلش چاک کند و از غير
خود پاک کند واگر بخروشد وي را زير وزبر کند و شهر را خبر کند. هم آتش است،هم آب؛
هم ظلمت است هم آفتاب. عشق درد است؛ ليکن به درد آرد وچنان که علّت حيات است، سبب
ممات است. هر چند مايه راحت است، پيرايه آفت است».
منابع:
1. «عشق در عرفان يهود»،شيوا کاوياني.
2. سوره يوسف،آيه30.
3. «عشق الهي در منظر قرآن کريم »،رحمت الله شريتي،صحيفه مبين.
4. منتخب ميزان الحکمه، ج1،ص226، ح1332.
5. «فلسفه عشق»، الکساندر موزلي، مترجم: فرشاد مزدراني.
6. «عشق زميني»،عبدالکريم سروش.
دعا در ادیان مختلف
دعا در دین یهود:
ای خداوند خدای ما، میل و رضای تو بر این تعلق گیرد كه به ما عمری دراز عطا فرمایی، عمری مشحون از صلح و سلامت پر از نیكی و رحمت و ... عمری كه در آن خجالت و شرمندگی یافت نشود، عمری توام با ثروت و عزت و سعادت كه در آن ترس از تو دل و جان ما را پركند، ای خداوند خدای ما، میل و رضای تو بر این تعلق گیرد، كه در دل هیچ انسانی كینه و دشمنی علیه ما وارد نشود و كینه و عداوتی علیه هیچ انسانی بر دل ما نگذارد.
وقتی كه دعا در باور شخصی ربوبیت حق جای گرفت و با عمق جان خود تنها او را همه كاره یافت و چشم امید از غیر او بست به ناچار حوائج خود را نیز فقط از او میطلبد، ایمان به عالیترین وجه هنگام دعا كردن و نماز خواندن جلوهگر میشود. زیرا تنها آن كس كه به خدا و به علاقه او نسبت به آفریدگارش صمیمانه ایمان دارد، به حضور پروردگار دعا میكند و حاجات خود را از او میخواهد.
دعا كردن و نماز خواندن تنها به معنی الحاح برای رفع حاجات شخصی نیست، دعا در حقیقت عبارتست از رابطهای صمیمانه بین آفریدگار و آفریده، كه انسان بوسیله آن از اعماق قلب با خالق خویش سخن میگوید.
از این رو، دعا و نماز هم به درگاه خداوند مقبول و خوشآیند است، و هم به انسان كمك میكند تا غم را از دل بزداید و بار روح را سبكتر سازد حتی گفته شده است: «ذات قدوس متبارك مشتاق شنیدن دعا و نماز عادلان و نیكوكاران است». دعا و نماز نیكوكاران به پارو تشبیه شده است چرا؟ چون همانطور كه پارو محصول را زیر و رو كرده و آن را از جایی به جای دیگر منتقل میسازد، به همان ترتیب دعا و نماز عادلان و نیكوكاران خشم و غضب ذات قدوس متبارك را به رحمت مبدل میكند.
برای آنكه دعای انسان اجابت شود، نه تنها باید دعایی صمیمانه باشد و از اعماق قلب برخیزد، بلكه كسی كه دعا میكند و نماز می خواند باید شایستگی آن را داشته باشد كه دعایش مستجاب شود.
هر آن كس كه رضایت خدا را بجا میآورد، و قلب خود را در وقت نماز خواندن و دعا كردن با نیت كامل متوجه او میسازد دعایش مستجاب میشود.
هر آنكس كه ترس خدا در دل اوست، سخنانش شنیده میشود و دعایش مستجاب میگردد.
لكن هیچكس نباید از ترس اینكه دعایش پذیرفته نشود، از خواندن نماز خودداری كند، بلكه باید پیوسته به دعا كردن و نماز خواندن ادامه دهد. «اگر انسان میبیند كه نماز میخواند و دعا میكند اما دعایش مستجاب نمیشود، باید بار دیگر به دعا بپردازد».
انسان نباید هنگام دعا به خود بیاندیشد بلكه باید در عین حال به فكر همنوعان خود و احتیاجات آنان نیز باشد. هر آن كس كه میتواند برای همنوعش دعا بخواند و جهت وی طلب رحمت و آمرزش نماید و اگر این كار را نكند، گناهكار خوانده میشود. چنانكه گفته شده است: «و اما من، حاشا از من كه به خداوند گناه ورزیده و از دعا كردن برای شما خودداری نمایم». هر آن كس كه برای همنوع خود دعا میكند و جهت او طلب رحمت مینماید، هنگامی كه خود او در نیاز همان چیز باشد، نخست به خود او جواب داده میشود و خود اول نجات مییابد.
یكی از دانشمندان یهود دعای زیر را نوشته تا به هنگام شروع سفر كه در روزگاران پیش خطرات فراوان در برداشت خوانده شود: «ای خداوند خدای من، میل و رضایت تو چنین باشد كه مرا به سلامت روانه كنی، گامهای مرا به سلامت هدایت فرمائی، از روی لطف تكیه گاه و محافظ من باشی و مرا از دست هر دشمن و كمین كنندهای در راه نجات بخشی و ...» لكن یكی از همكاران آن دانشمند درباره متن این دعا اعتراض كرد و گفت: «انسان باید همیشه خود را با جماعت شریك بداند. پس دعای سفر را چگونه باید بخواند؟ بدین صورت كه: ای خداوند خدای ما، میل و رضایت تو بر این تعلق گیرد كه ما را به سلامت روانه كنی و غیره. و دعا را باید بصورت جمع بخواند و نه به صورت انفرادی.
یهودیان در چند مورد خاص دعای ویژهای دارند كه عبارت است از:
1-
دعا برای
توبه، مغفرت، نجات، شفا، زمینی پربركت، گردآوردن آوارگان تبعیدی و داشتن داورانی
عادل.
2- دعا برای بازگشت به صیون و دوباره برقرار ساختن
عبادات معبد.
3- دعای شمونه را كه باید در حال ایستاده و رو به
اورشلیم خواند و غالباً به آن با نام عمیدا (ایستاده) اشاره میكنند. هنگام تكرار
عمیدا بخش ویژهای كه به قروشا (قدس) معروف است به دعای بركتی كه در آن از قدوسیت
خدا ستایش میشود.
4- از نظر یهودیان راست كیش، خوردن، كاری آئینی و
گرانبار از معانی دینی است و باید پیش و پس از آن دعاهای مناسبی خوانده شود، كه در
زندگی یهودیان مترقی كمتر به چشم میخورد.
اهمیت دعا در عبارات زیر مورد تاكید قرار گرفته:
دعا
از قربانیها بزرگتر و مهمتر است. دعا از اعمال نیك نیز با اهمیتتر است، زیرا ما
كسی را نداریم كه از لحاظ انجام دادن اعمال نیك از سرور ما موسی والاتر باشد.
دعای حقیقی چیزی بیش از حركت و تلفظ لبان است و بایستی
از اعماق قلب برخیزد، دعا در حضور خداوند مورد قبول واقع نمیشود مگر اینكه وی قلب
و جان خود را كف دست بگذارد چنانكه گفته شده: «قلب خود را روی كف دستهایمان به سوی
خدایی كه در آسمان است برافرازیم.»
تاكید بسیار شده است كه خواندن دعا با خلوص نیت و به
نحوی احترامآمیز انجام شود. كسیكه دعا و نماز میخواند باید قلب خود را متوجه
خدای آسمان سازد. كسیكه دعا و نماز میخواند باید نزد خود چنین مجسم كند كه شخینا
مقابل اوست چنانكه گفته شده است «خداوند را همیشه پیش روی خود میدارم».
یهودیان در مواقع مختلف دعاهای متفاوتی دارند كه به عنوان نمونه در ذیل به آنان اشاره شده است:
1- در كتب انبیا (اشعیا، ارمیا، زكریا)
اشاره شده است كه موعود (ماشیح) میآید و دعا برای ظهور ماشیح (منجی جهان) بسیار
تاكید شده است.
2- دعا هنگام خواندن نماز در روز كیپور (كفاره).
3- دعای كوتاهی كه باید هنگام خطر خوانده شود.
4- دعایی كه باید بامداد هنگام بیدار شدن از خواب خوانده
شود، چنین است: «متبارك هستی تو ای خداوند كه مرده را زنده میكنی. پروردگارا من
به حضور تو خطا كردهام. میل و رضای تو بر این تعلق گیرد، ای خداوند خدای من، كه
به من قلب خوب، قسمت خوب، زندگی سعادتآمیز و ... عطا فرمودی هرگز نامت بوسیله ما
بیحرمت نشود و ...
نمونههای برگزیده فوق این حقیقت را نشان میدهد كه دانشمندان یهودی و خود یهودیان دعا و نماز را چیزی بزرگتر و والاتر از درخواستی برای رفع احتیاجات مادی میدانند. در عین حال كه تقاضای زندگی جسمانی را از یاد نبردهاند، ایشان دعا و نماز را بعنوان واسطهای برای ارتباط با خدا و گسترش پاكترین و عالیترین احساسات و انگیزههای طبیعی انسان بكار میبرند. در نظر ایشان، عبادت و خواندن دعا و نماز ورزشی است روحانی برای افزودن قدرت روان، بدین نیت كه روح نیروی فرمانده زندگی و ارباب و سرور جسم شود.
دعا در دین مسیحیت:
خدای خود را شكر میكنم و پیوسته تو را در دعاهای خود یاد میآورم، چونكه ذكر محبت و ایمان تو را شنیدهام كه به عیسی خداوند و به همه مقدسین كه داری، تا شراكت ایمانت موثر شود در معرفت كامل هر نیكویی كه در ما است برای مسیح عیسی. زیرا كه مرا خوشی كامل و تسلی رخ نمود از محبت تو از آنرو كه دلهای مقدسین از تو ای برادر استراحت میپذیرد.
در انجیل آمده است كه: «هنگامی كه او – مسیح- در موضعی دعا میكرد چون فارغ شد، یكی از شاگردانش به وی گفت: خداوندا، دعا كردن را به ما تعلیم نما، چنانكه یحیی به شاگردان خود آموخت» پس عیسی به شاگردانش گفت: «هرگاه دعا كنید، گویید: ای پدر ما كه در آسمانی، نام تو مقدس باد. ملكوت تو بیاید. اراده تو چنانكه در آسمان است در زمین نیز گرده شود. نان كفاف ما را روز به روز به ما بده و گناهان ما را ببخش زیرا كه ما نیز هر قرضدار خود را میبخشیم و ما را در آزمایش میاور، بلكه ما را از شریر رهایی ده.»
هر مسیحی دارای یك خط مستقیم برای ارتباط با خدا میباشد و در هر زمان كه اراده نماید در اختیار اوست، ولی اغلب مسیحیان هرگز گوشی تلفن را بر نمیدارند و اغلب فراموش میكنند كه چنین خطی وجود دارد، مگر اینكه یك وضعیت اضطراری پیش آید. كسانیكه روح بخشش دارند میتوانند دعا كنند، یكی از دلایلی كه اغلب مانع دعاكردن میگردد نداشتن روح بخشش است. مسیح وعده فرموده: وقتی به دعا بایستید هرگاه كسی به شما خطا كرده باشد او را ببخشید تا آنكه پدر شما نیز كه در آسمان است خطایای شما را ببخشاید.
در دین مسیحیت آمده شما دعا میكنید تا با خداوند مشاركت داشته باشید، خداوند بیصبرانه منتظر است در دعا حضور یابید، در حضور خدای پدر در نام عیسی خداوند و توسط روح القدس دعا میكنیم كه بوسیله اینان مطرح است. اما باید بدانیم كه معنای دعا چیزی فراتر از بیان كلمات است. دعا اظهارات قلبی شما به خداوند است دعا تنها یك فعالیت نیست بلكه یك تجربه و رابطه است.
به عنوان فرزندان خدا از شما دعوت شده است تا با دلیری به تخت فیض خداوند نزدیك شوید.
پولس رسول مینویسد: پس چون رئیس كهنه عظیمی داریم كه از آسمانها درگذشته است یعنی عیسی، پسرخدا، اعتراف خود را محكم بداریم، زیرا رئیس كهنهای نداریم كه نتواند همدرد ضعفهای ما بشود بلكه آزموده شده در هر چیز. پس با دلیری نزدیك به تخت فیض بیابیم تا رحمت بیابیم و فیضی را حاصل كنیم كه در وقت ضرورت ما را اطاعت كند.
و چون شما در حضور كسی دعا میكنید كه شاه شاهان و خدای خدایان، خالق زمین و آسمان میباشد پس با تكریم و احترام به حضور او میآیند ولی در عین حال میدانید كه خداوند ما با محبت شماست كه برای ما فكر میكند نگران شماست و از داشتن مصاحبت با شما لذت میبرد، سپس شما میتوانید با قلبی آرام و شادمان به حضور او بیائید چرا كه میدانید او شما را از هر كسی دیگری بیشتر دوست دارد و همیشه نیز دوست خواهد داشت. هنگامی كه مسیح را به صلیب میكشیدند گفت: «اگر چیزی به اسم من طلب كنید من آن را به جا خواهم آورد.»
پولس رسول معتقد است كه بدون اینان تحصیل رضامندی او محال است زیرا هركه تقرب به خدا جوید لازم است كه ایمان آورد.
دعا جایگاه ویژهای در دین مسیحیت دارد و اول از همه چیز به دعا سفارش شده است چنانچه پولس رسول میگوید: «پس از همه چیز اول، سفارش میكنم كه صلوات و دعاها و مناجات و شكرها را برای جمیع مردم بجا آورند؛ به جهت پادشاهان و جمیع صاحبان منصب تا به آرامی و استراحت و با كمال دینداری و وقار، عمر خود را به سر بریم، زیرا كه این نیكو و پسندیده است.»
و نیز در انجیل آمده كه از خدا سپاسگذاری كنید و میفرماید: « در تمامی یادگاری شما خدای خود را شكر میگذارم، و پیوسته و در هر دعای خود برای جمیع شما به خوشی دعا میكنم، به سبب مشاركت شما برای انجیل از روز اول تا به حال.
چونكه به این اعتماد دارم كه او كه عمل نیكو را در شما شروع كرد، آن را تا روز عیسی مسیح به كمال خواهد رسانید. و برای این دعا میكنم تا محبت شما در معرفت و كمال فهم، بسیار افزونتر شود تا چیزهای بهتر را برگزینید و در روز مسیح بیغش و بیلغزش باشید و پر شوید از میوه عدالت كه بوسیله عیسی مسیح برای تمجید خداست.
مسیحیان معتقدند همانطور كه عیسی دعا كرد تا روح القدوس در زندگی شاگردانش عمل كند ما نیز میتوانیم دعا كنیم.
ستایش و پرستش و شكرگزاری خدا برای قدوسیت و پاكی او كه از گناه متنفر است و نمیتواند با گناه سازش كند، برای محبت عظیم او كه انسان گناهكار را آنقدر دوست داشت كه یگانه فرزند روحانی خود عیسی را به خاطر ما فدا كرد برای فیض و رحمت و بخشش بیكران او كه گناهانمان را در اتحاد با مسیح و به دلیل خون ریخته شده او بخشیده و ما را از گناه و نتایج شوم آن نجات داده، برای عظمت و قدرت و شكوه و جلال او و برای همه وعدهها و بركات و نعمتهای بیدریغ او در عیسی مسیح خداوند و منجی ما.
وقتی كه به گناه خود اعتراف میكنند باعث میشود كه رابطه آنها با خدا صمیمی و شفاف شود و....
بطور كلی آنها (مسیحیان) گفتگو با خدا و ستایش و پرستش او را بطور عادی و روزانه در وقت و بیوقت انجام میدهند و دعا قسمتی از زندگی آنهاست . این دستور پولس رسول كه «پیوسته دعا كنید» (26) عمیقاً بر شرق مسیحی تاثیر گذاشته است.
مسیحیان بخصوص ارتدوكسها نیایش خاصی در منزل نیز دارند، رسم انجام نیایشهای خانوادگی، گرچه نسبت به گذشته كمتر عمومیت دارد، اما در دنیای ارتدوكس معاصر هم باقی است. در خانه هر ارتدوكس به طور سنتی كنج یا تاقچهای برای شمایل وجود دارد كه در جلوی آن چراغی روشن است. عود به كار میرود و دعاهای خانوادگی خوانده میشود: در اینجا، همانند كلیسا، نیایشگر ارتدوكس مفهوم «ملكوت روی زمین» را احساس میكند. از طریق دعاهای ویژه خانه، مزرعه، محصول، رمه گاو و گلهها، سلسله نیایشهای سال مسیحی تماماً با زندگی اهل خانه و چرخه كشاورزی زمین پیوند خورده است. كتاب نیایشها در بردارنده نیایشهایی است برای بذرافشانی، خرمن كوبی و .... و حتی تمیزكردن كوزهها. عبارت ارتدوكسها آخرت بینانه و در عین حال همگانی و عملی استتمامی مطالب برداشته شده از سایتی با عنوان پزوهشی در ادیان الهی و مقایسه با اسلام است طبق مقاله ای تحقیقی از مرتضی زنگ ابادی.